تاریخچه نقاشی ایرانی – 4 دوره کهن ، میانی ، جدید و معاصر
از گذشته تا به کنون، سبکهای نقاشی ایرانی به تغییرات بسیاری پیوستهاند. نقاشی از اولین وسایل ارتباطی مردم به حساب میآید و از هنر نقاشی برای ثبت تاریخ و تصاویر نیز استفاده میشد.
بسیاری از نقوش و آثار باقیمانده در غارها نشانگر این است که از این هنر برای اهداف و منظورهای مختلف استفاده میشد. هنر نقاشی ایرانی دارای یک سابقه طولانی است و در غارها آثار بسیاری وجود دارد که اگرچه به شکل ابتدایی ترسیم شدهاند، اما مضمون پیامها و داستانهایی را نشان میدهند که با هدف تصویرسازی این موارد ترسیم شدهاند.
در این مقاله، ما درباره تکامل نقاشی ایرانی ، سبکهای مختلفی که در این هنر وجود دارند، و همچنین بهترین نقاشی های ایرانی کنونی صحبت خواهیم کرد. همراه ما باشید تا در این سفر همراهیمان کنید.
فهرست مطالب تاریخچه نقاشی ایرانی
سیر تکامل نقاشی ایرانی
در دوران پیشتاریخ، آثار نقاشی ایرانی بیشتر به جنبههای اعتقادی و تزئینی توجه میکردند. اما با گذشت زمان و در طی دورانهای بعدی، مضامین حماسی، عرفانی، اخلاقی، تغزلی، اعتقادی و مذهبی نیز به آثار نقاشی ایرانی راه یافت.
وقتی صحبت از نقاشی ایرانی میشود، اولین چیزی که به ذهن میرسد، مینیاتور است که به عنوان مشهورترین نمونه هنر تصویری ایران شناخته میشود و استفاده اصطلاح “نگارگری” برای آن صحیح است. اما نقاشی ایرانی تنها به نگارگری محدود نمیشود، بلکه در زمینههای مختلف شاهد آثار متنوعی هستیم، از جمله صخرهنگاریها، نقشبرجستهها، نقوش روی سفالینهها، مفرغها و مهرها، و همچنین نقاشی دیواری.
پژوهشگران با توجه به تحولات هنری و ویژگیهای سبکشناختی، تاریخ نقاشی ایرانی را به چهار دوره، شامل دوران کهن، میانه، جدید و معاصر، تقسیم بندی کردهاند. در ادامه به معرفی این دورهها به اختصار میپردازیم.
دوران کهن نقاشی ایرانی
حولات هنر تصویری ایران از روزگار پیشتاریخی آغاز شده است. در طول چند هزار سال، روندی از همآمیزی سنتهای تصویری آسیای غربی در نهایت به الگوی ایرانی در نقاشی ایرانی در عصر هخامنشی تبلور یافت.
این الگو نقاشی ایرانی ، در طول چند قرن تحت تأثیر یونانیها قرار گرفت، اما در دوران ساسانیان به شکلی جدید ظاهر شد و ویژگیهای جدیدی را در شرایط اجتماعی و فرهنگی آن دوره به خود اختصاص داد.
در همین میان، پارتیان با توجه به سنتهای کهنتر ایرانی و شرقی، شخصیت خاص خود را در هنری تلفیقی شکل دادند. از سوی دیگر، آسیای میانه نیز الگوهای خاص خود را از همآمیزی سنتهای ایرانی ، نقاشی ایرانی ، هندی و چینی بوجود آورد.
میراث ساسانی و آسیای میانه به دورهی اسلامی منتقل شد و تا زمان سلجوقیان تأثیر قاطعی بر جریان هنر تصویری و نقاشی ایرانی ، ایران گذاشت. استیلای مغولان نقطهی پایان این روند بود.
دوران کهن شامل هفت دوره مختلف است :
- هنر دوران نوسنگی
- هنر دوران هخامنشی
- هنر دوران اشکانی
- هنر دوران ساسانی
- هنر دوران اموی
- هنر دوران سامانی
- هنر دوران سلجوقی
هنر دوران نوسنگی در نقاشی ایرانی
نقاشی دوران کهن ایران از دوران نوسنگی آغاز میشود که شامل حکومتهای متعددی است که آثار تصویری بسیاری از آنها برجای مانده و اهمیت تاریخی دارند. در ادامه به طور مختصر به رویدادها و ویژگیهای مهم دوران کهن میپردازیم.
صخرهنگاریهای کوهدشت لرستان از قدیمیترین آثار تصویری است که یافت شدهاند و صحنهای از شکار حیوانات توسط انسان را به طرز ساده و ابتدایی نشان میدهد.
- در دوران الامانیان، اهمیت زیادی به تزئین ساختمانها و آثار تصویری داده میشد. آثار مهمی از این دوره مانند آبنمای سوسنگرد و تندین بهخر در شیراز نشانگر اهمیت هنر تصویری در این دوره هستند.
- در دوره هخامنشی، نگارگری و تزئینات برجسته دیواری با تمرکز بر نمادهای مربوط به قدرت و حکومت در این دوره توسعه یافت. مثالهایی از آثار این دوره شامل آپادانایا در نقش روستاییان و تریتا در نقش زنان نیرومند هستند.
- در دوره پارتیان، تاثیرات بسیاری از سنتهای هنری کهن ایرانی و شرقی به چشم میخورد. در آثار این دوره، موضوعات مذهبی و افسانهای بسیاری به تصویر کشیده شدهاند.
این توصیفات کوتاهی از برخی از ویژگیها و آثار دوران کهن هنر تصویری ایران است. این دورهها در تاریخ هنر ایرانی نقش مهمی داشته و تأثیرات آنها در سبکها و آثار بعدی را مشاهده میکنیم.
- در دوران کهن، آثاری مانند صخرهنگاری، سفالینههای منقوش، مفرغینه و مهرهای حکاکی شده از نواحی مختلف ایران کشف شدهاند که به ما درکی از زندگی مادی و معنوی ساکنان این نواحی میدهند. مثلاً صخرهنگاریهای لرستان، تپه سیلک کاشان و تپه حصار دامغان.
- نقوش هندسی، حیوانی و انسانی، همچنین نقشمایههایی نظیر کوه، آب، خورشید و ماه که با استفاده از خطوط ساده و ابتدایی به تصویر کشیده میشدند، از مهمترین عناصر تصویری دوران کهن نقاشی ایران بودند. همچنین در برخی آثار، نقوش تلفیقی از انسان و حیوان دیده میشود که جنبههای اسطورهای دارند.
هنر دوران هخامنشی در نقاشی ایرانی
اسناد تاریخی نشان میدهند که در دوران باستان، نقاشی ایرانی بر چوب یک روش شایع و متداول بوده است. اما به دلیل ضعف مقاومت چوب در برابر عوامل طبیعی، بسیاری از این تصاویر چوبی از بین رفتهاند. یکی از نمونههای نقاشی ایرانی چوبی باستان در قبر “تومول *” در استان افیون در ترکیه قرار دارد.
این آرامگاه حدود ۲۴۰۰ سال قبل بر روی چوب ساخته شده و معماری آن کمترین آسیب را متحمل شده است. اما متأسفانه، همانند سایر اشیاء باستانی، سارقان قبل از محققین باستانشناس این آرامگاه را مورد بازدید قرار دادند.
تاسیس امپراطوری هخامنشی در سال 550 پیش از میلاد و بوجود آمدن هنر درباری هخامنشی که نخستین سبک رسمی و هماهنگ در ایران بود، مناسب و کارآمد برای بیان عظمت و قدرت شاه بود. همچنین، میتوانیم شاهد بهرهگیری هنرمندان هخامنشی از دستاوردهای هنری بابل، آشور، ایلام، مصر و یونان در خلق آثار باشیم.
نقاشی ایرانی در آثار برجسته هخامنشی، ریتم، تقارن، انسجام و نظم دقیقی در ترکیب بندی دیده میشود که از آثار مصری و آشوری هم دقیقتر است و خلاف هنر آشوری، صحنههای وحشتناک و خشونت در آثار هخامنشی دیده نمیشود. تخت جمشید از مهمترین و معروفترین آثار دوران هخامنشی است.
هنر دوران اشکانی در نقاشی ایرانی
در هنر نقاشی ایرانی هخامنشی، تمرکز بیشتر بر نقاشی نیم رخ بود. اما در هنر اشکانی، تمایلی به ترسیم تصاویر روبروی افراد داشتند. این نشانگر تأثیر هنر یونانی بر هنر ایرانی است.
علاوه بر آن، در هنر اشکانی، به تزئینات لباسها بیشتر توجه میشد. به عنوان مثال، جواهرات تصویری شده و لباسهای شاهانه و پرافتخار را در آثار به نمایش میگذاشتند.
در دوره حکومت اشکانی، سه گروه هنری وجود داشت: هنر یونانی ماب، هنر یونانی-ایرانی و هنر خاص ایرانی. هنر اشکانی هرگز به یک سبک هماهنگ و یکپارچه دست نیافت.
نقاشی ایرانی دیواری و استفاده از گچبری رنگی از جمله هنرهای رایج در دوران اشکانی بودند که تأثیر از غرب در آنها قابل مشاهده بود. هنرمندان اشکانی از تصاویر دینی و جهانی، نقوش هندسی، حیوانی و انسانی استفاده میکردند و جزئیات در لباسها و آرایش در آثار خود را مورد توجه قرار میدادند.
هنر دوران ساسانی
در هنر نقاشی ایرانی ساسانی، هنرمندان، علاوه بر اقتباسهای تازه از غرب، همچنان تمایل زیادی به چکیدهنگاری و نمادپردازی با تمرکز بر بازنمایی واقعگرایانه داشتند.
بسیاری از نقشمایههای استفاده شده توسط هنرمندان ساسانی، از هنر باستانی آسیای غربی الهام گرفته شده بودند، اما طرحهایی مانند پیچکتاک، صحنههای انگورچینی و پیکرههای بالدار پیروزی به تازگی از منابع رومی اقتباس شده بودند.
در اواخر عصر ساسانی، تأثیرات هند و آسیای میانه در هنر آنها افزایش یافت. ممکن است نقاطی از مناطق مذکور منبعی برای نقاشیهای مجالس روایی و صحنههای زندگی عادی در سیمینههای متاخر ساسانی بوده باشند.
همچنین احتمالاً بسیاری از طرحهای یونانی-رومی از سوی همسایگان شرقی به ساسانیان رسیده بودند.
در دوره حکومت ساسانی، شاهد تأثیرات غرب، آسیای غربی و عناصر کهن ایرانی در هنر آنها هستیم. هنرمندان ساسانی در آثار خود تأکید زیادی بر نظم و صفت شاهانه داشتند. همچنین، بر اساس مدارک موجود از این دوران، نقاشی و گچبری در این عصر اهمیت و رواج داشتند.
استفاده از نقشمایههای جانوری و گیاهی با وجوه نمادین در هنر ساسانی رایج بود و هنرمندان همچنان از چکیدهنگاری و نمادپردازی استفاده میکردند، هدف آنها تبل
یغات سیاسی و ترویج مسائل آیینی و اعتقادی بود.
فردوسی در این دوران شاهنامه را خلق کرد که در نقاشی ایرانی قرون بعدی تأثیر بسیاری داشت و عاملی برای تداوم و بقای سنتها شد.
هنر دوران اموی
نقاشی ایرانی در دوران اموی، هنرمندان ایرانی تقلیدی از خصوصیات تصویری آثار ساسانی در نقاشیهای خود داشتند، و میتوان در آثاری مانند دیوارنگاریهای قصر الحیر غربی در دمشق و نقاشیهای قصر عمره در اردن کنونی از این تأثیرات شاهد بود.
بنی عباس با همراهی ایرانیان به قدرت رسید و ایرانیان در حکومت عباسی جایگاههای متعددی داشتند. هنرمندان ایرانی در ساخت و آراستن کاخهای عباسیان همکاری کردند و این موضوع باعث شد عناصر ایرانی در نقاشیهای این دوره حضور یابند.
در این دوره، علاوه بر آن، سایر هنرها نیز در سرزمینهای اسلامی توسعه یافتند، به عنوان مثال میتوان به هنر نقاشی ایرانی در دوره امویان اشاره کرد.
اگرچه در ابتدا در اسلام به دلیل مخالفت قرآن با بتها و نبود تصاویر در عربستان، نسبت به نقاشی ایرانی و چهرهنگاری به تردید نگاه میشد، اما مدتی بعد هنر دینی این احتیاط را تحت تأثیر قرار داد. به عنوان مثال، در کاخ حیره غربی که به سال ۱۰۹ هجری قمری تعلق دارد، بقایای تصاویری که شامل صحنههای شخصیت پردازی و هویتبخشی زمین در محیطهای گیاهی، گروه نوازندگان، سوارکاران و صحنههای شکار با زمینه ساسانی است، پیدا شده است.
یک نمونه دیگر از هنر نقاشی ایرانی در این دوره میتوان در موزاییکهای کاخ خربه المفخر که فضایی به اندازه ۳۵ در
۳۰ متر را پوشش میدهند، مشاهده کرد.
هنر دوران سامانی
کاشی کاری و سفال گری از دیگر جلوههای هنری سامانی در نقاشی ایرانی است که هر یک به پیشرفتهای شایانی نایل آمدند. کاملترین نمونههای هنر این دوره در سفالینههای مکشوفه از مناطق سمرقند و بخارا و نیشابور مشهود است.
ویژگی ظروف سفالی عهد سامانی جذابیت تزئینات به کار رفته از راه شفافیت و فناوری است که این ظروف را به منطقه ماوراء النهر منحصر ساخته است. فنآوری مورد اشاره از آمیزش اکسید فلز برای رنگآمیزی با روکش لعابی گلهای زیبا حاصل میشده است و این ظروف پس از حرارت دیدن به تلاء لو خاصی دست مییافتند.
تزئینات ظروف سفالین عصر سامانیان بیشتر عبارت بود از نوشتههای کوفی، پرندگان، گل و ساقههای درهم و اشکال ترنجی. این تزئینات به ظروف سفالین این دوره زیبایی منحصر به فردی بخشیده است و محققان و باستانشناسان معاصر پس از بررسی ظروف ادوار مختلف تاریخ ایران بعد از اسلام ابراز داشتهاند که پس از انقراض سامانیان، این ظروف عالی و بینظیر هرگز با این جنس و کیفیت عالی ساخته نشد.
در دوران حکومت سامانیان، دیوارنگاریها و سفالینههای منقوشی در نیشابور کشف شدهاند که در آنها تأثیرات هنر ساسانی و آسیای میانه دیده میشود. چهرههای گرد با چشمان تنگ و دهان کوچک از خصلتهای رایج در چهرهنگاری این دوره بودهاند.
هنر دوران سلجوقی
دوران حکومت سلجوقیان از مهمترین دورانهای تاریخ هنر اسلامی و ادبیات فارسی است. با بررسی هنر نقاشی ایرانی سلجوقی از طریق سفالینههای منقوش و ظروف مینایی میتوان به این نتیجه رسید که هنر سلجوقی تحت تأثیر سنتهای هنری خاوری، مخصوصاً مانوی، بودند.
از نظر دیداری، در این مکتب همچنان ترکیببندیهای ساده همچون مکتب بغداد حفظ شده ولی تأثیراتی که از نقاشی ساسانی (پیش از اسلام) و سلایق شرق دور (چین) بر این مکتب حاکم شده، تفاوت عمدهای را با مکتب بغداد ایجاد کرده است.
از دیگر تفاوتها، این است که در نگارگری این مکتب پسزمینه را رنگ میکردند و معمولاً رنگها سرخ بودند و از نقوش اسلیمی زیاد استفاده میکردند. در نگارگریهای این دوره، ترکیببندیها انسجام بیشتری یافتند.
از آثار نقاشی سلجوقی، سفالینههای کاشان است که شامل تصاویری از مضامین رایج در ادبیات فارسی مانند شکار بهرام گور، داستان بیژن و منیژه و داستان فریدون است. هنرمندان گاهی اشعار مرتبط با موضوع تصویر شده را در حاشیه اثر مینوشتند.
دوران میانی نقاشی ایرانی
برخی از تحلیلگران دوره صفوی مدعی هستند که صفویان هنر دوره تیموری و نقاشی ایرانی را تقویت و شکوفا کردند. تیموریانی که در هرات و حوالی خراسان صاحب قدرت بودند و پس از شکست سخت ازبکان از شاه اسماعیل اول میراث فرهنگی و هنری هرات یکجا به صفوی تعلق گرفت.
بهزاد، نقاش معروف تیموری، پس از فتح هرات به تبریز برده شد و جالب این است که در تبریز سرپرستی گروهی از نقاشان صاحب ذوق هراتی را بر عهده گرفت و توانست سبک و مکتب تبریز را در هنر نقاشی ایرانی پایهگذاری کند.
با ورود صفویان به قدرت، هنر نقاشی ایرانی تحت تأثیر قوی قرار گرفت و توسعهای بزرگ در این حوزه رخ داد. آثار نقاشی ایرانی در دوره صفوی به تنوع بیشتری رسید و ترکیبی از عناصر مختلف شامل نقوش اسلامی، اقلیمی و عناصر ملی در آنها دیده میشد. هنرمندان صفوی در تولید آثار نقاشی با استفاده از رنگهای زنده، طلا و جواهرات، مناظر طبیعی، تجسم افراد و موضوعات دینی و اسطورهای بسیار مهارتهای خلاقانه ایجاد کردند. بنابراین، میتوان گفت که صفویان تأثیر قابل توجهی در توسعه و شکوفایی هنر نقاشی ایرانی داشتند.
دوران میانی شامل سه دوره مختلف است :
- هنر دوران ایلخانی
- هنر دوران تیموری
- هنر دوران صفوی
هنر دوران ایلخانی
حکومت ایلخانی دو دستاورد مهم و تاثیرگذار در نقاشی ایرانی داشت، هنر چینی را وارد ایران کرد و کارگاههای هنری و کتابخانهها را بنیان گذاری کرد. کارگاههای هنری بیشتر در مراغه و تبریز وجود داشتند.
- در دوره ایلخانی، کتابنگاری در زمینههای علمی و تاریخی رونق گرفت که قدیمیترین نسخه مصور این دوره، ترجمه فارسی منافع الحیوانات ابن بختیشوع است که در مراغه تدوین شد و به فرمان غازان خان انجام شد.
- راهاندازی ربع رشیدی توسط خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی در نزدیکی تبریز، که مجموعهای از کارگاههای هنری بود که هنرمندان به تدوین و خلق آثار مصور میپرداختند و از نمونه آن میتوان به نسخه جامع التواریخ و شاهنامه دموت اشاره کرد.
- از هنرمندان دوره ایلخانی میتوان به دوست محمد، احمد موسی، شمس الدین، خواجه عبدالحی و جنید اشاره کرد.
- با حمله مغول، شیراز محل تجمع هنرمندان و تشکیل کارگاههای هنری شد که به این سبب مکتب شیراز بوجود آمد و سنتهای پیشین نقاشی را ادامه داد.
سبک و ویژگیهای نگارگری این دوره را با بررسی یکی از قدیمیترین نسخههای مصور شاهنامه میتوان شناخت و متوجه تأثیرات هنر چینی در این مکتب شد.
هنر دوران تیموری
نقاشی ایرانی در دوران تیموریان، به دستور شاهرخ در هرات کارگاه هایی برپا شد که به مصورسازی متون تاریخی پرداختند و از شیوه نگارگری ایلخانی در خلق آثار خود بهره بردند و در زمان شاهرخ یک نسخه از کتاب معراج نامه به زبان ترکی ایغوری مصور شد.
– در ادامه دوران تیموری کارگاه هایی در هرات، شیراز و سمرقند برپا شد و در زمان حکومت بایستقر میرزا هرات مرکز توجه بیشتری قرار گرفت و هنرمندانی چون جعفر تبریزی، قوام الدین، میرخلیل و خواجه غیاث الدین به خلق آثار پرداختند.
– نگارگری در زمان بایسنقر به یک سبک رسمی و قانونمند رسید که از نمونه ی بارز آن تصاویر شاهنامه بایسنقری است. فراخی تصویر، تاکیید بر نقوش رنگین جامه ها، کاشی ها، پیکره های بلند قامت و ترکیب بندی متشکل از عناصر افقی و مورب از خصلت های این اثر است.
هنر دوران صفوی
در دوران صفوی کارگاه جدیدی در تبریز برپا شد و تحت حمایت شاه طهماسب اول صفوی بود که نگارگری ایران کامل ترین جلوه خود را نشان داد.
همچنین در این دوره نسخه هایی بجا مانده که از لحاظ نگارگری تفاوتی با ساخته های کارگاه تبریز دارد که در هرات و به خط سلطان محمد نور کتابت شده اند و نسخه ظفرنامه از نمونه آنهاست.
به دستور ابراهیم میرزا کارگاهی در مشهد برپا شد و هفت اورنگ جامی مهمترین نسخه مصوری بود که در این کارگاه تدوین شد و تصاویر آن توسط استادان متعددی مانند میرزاعلی، آقا میرک و شیخ محمد خلق شده اند.
در نیمه دوم سده دهم با کاهش حمایت دربار از هنر و رشد طبقه بازرگانان، نقاشی جداگانه و مستقل از کتاب رواج پیدا کرد و هنرمندانی چون شیخ محمد، محمدی هروی، سیاوش بیگ و صادق بیگ در این عرصه فعالیت کردند و مهارت و قدرتشان را در طراحی و صورتگری نشان دادند.
در دوران سلطنت شاه عباس اول، هنر ایران از جمله نقاشی رونق تازه ایی پیدا کرد. هنرمندانی چون صادق بیگ و رضا عباسی در کارگاه سلطنتی مشغول به فعالیت بودند و هردو به سنت واقعگرایی بهزاد پایبند بودند.
رضا عباسی در زمان همکاری با کارگاه سلطنتی به مصورسازی نسخه هایی چون قصص الانبیا، خسرو و شیرین نظامی، مخزن الاسرار، گلستان سعدی و دیوان میرعلیشیر نوایی پرداخت. پس از مرگ رضا عباسی نقاشانی چون محمد قاسم، افضل الحسینی، محمد یوسف، محمد علی سبک او را ادامه دادند.
دوران جدید نقاشی ایرانی
دوران جدید شامل سه دوره مختلف است :
- هنر دوران افشار
- هنر دوران زندیه
- هنر دوران قاجار
هنر دوران افشار
– در دوران حکومت نادرشاه افشار نقاشی دربار از روند تحول خود دست کشید، نسخه های خطی و نقاشی ها نسبت به دوران قبل ضعیف تر شد وجریان فرنگی سازی به آرامی ادامه پیدا کرد.
– فرنگی سازی در خارج از دربار ادامه داشت و شامل موضوعاتی چون تک چهره زنان، زوج های دلداده، شکارچی و سواران رزمنده، گل و پرندگان، مجالسی از منظومه های تغزلی و روایت های مسیحی بود.
در دوره افشاریه، شیوه درباری صفویه و عوامل اروپایی و مغولی آن از طریق روابط شاگرد و استادی تشخیص داده می شود.
از مهمترین آثار نقاشی بجای مانده از این دوره می توان به نقاشی دیواری “پیروزی نادرشاه در جنگ کرنال” اشاره کرد که در تالار اصلی چهلستون کار شده است. هنرمند این اثر “محمد صادق” است که به نام های آقاصادق و ملاصادق نیز شهرت دارد.
هنر دوران زندیه
گل و گلدان، مرغ و آسمان، اینها واژگانی است که همیشه در ذهن ایرانی دیوار نگارهها و کاشیکاریهای مساجد، مفروشات اتاقها و نقاشیهای زیبای ایرانی تداعی میشود.
تحت حمایت کریم خان زند بازار هنر رونق تازه ایی پیدا کرد و شاهد پیوند نقاشی های این دوره با نقاشی های سده 11 هستیم که این پیوند به واسطه ویژگی های پیکر و جامه در آثار نقاشی قابل تشخیص است.
از بارزترین و مهمترین وقایع این دوره رواج گونه های جدید تصویری بود که آنها را ” زیرلاکی ” مینامند. در سبک زیرلاکی نقاشان به خلق تصاویر گوناگونی برروی قلمدان، قاب آیینه، جلد کتاب، صندوقچه جواهر و سینی پرداختند.
هنر دوران قاجار
سبک نگارگری در مکتب قاجار همه ی ویژگی های موضوعی و کاربردی یک مکتب نقاشی (نگارگری) را دارا می باشد. این سبک از نقاشی های مکتب قاجار نوعی سبک تلفیقی می باشد و در آن ویژگی های هنر نگارگری سنتی ایرانی نیز به وضوح دیده می شود. در واقع نگارگری مکتب قاجار از تلفیق نقاشی ایرانی با عناصر و شیوه هایی از سبک نقاشی اروپایی شکل گرفته است.
در این دوره شاهد بوجود آمدن سبک نقاشی رسمی و جدیدی به نام ” پیکرنگاری درباری ” هستیم که تا آغاز سلطنت ناصرالدین شاه ادامه داشت. پیکرنگاری درباری نشان دهنده ی اوج تلفیق هنر ایرانی و اروپایی است که از اسلوب طبیعت پردازی، چکیده نگاری و آذینگری برخوردار است.
کمال الملک نوعی هنر آکادمیک را در دربار ناصرالدین شاه تثبت کرد. شیوه ی او، هنر استادان رنسانس و باروک بود و از استادانی چون رافائل و رمبرانت پیروی میکرد. آثار او تصاویر دقیق و عکس گونه و طبیعت نگاری محض است.
– کمال الملک مدرسه ی صنایع مستظرفه را تاسیس کرد و به پرورش و آموزش شاگردان زیادی پرداخت اما بعد از مدتی به دلیل اختلاف با وزیران معارف از تدریس و شغل دولتی کناره گیری کرد.
دوران معاصر نقاشی ایرانی
دوران معاصر شامل چهار دوره مختلف است که هر چهار دوره به صورت همزمان باهم جلو رفتند :
- هنر نقاشی آکادمیک
- هنر نگارگری جدید
- هنر نقاشی قهوه خانه
- هنر نقاشی نوگرا
نقاشی آکادمیک
در دوران حکومت رضاشاه، شیوه و سبک آکادمیک نقاشی دربار قاجار با کمی تغییرات ادامه پیدا کرد و سبک رسمی این دوره شد.
– افرادی چون حسین طاهرزاده، بهزاد، اسماعیل آشتیانی، حسنعلی وزیری، رسام ارژنگ، میرمصور ارژنگی، علی اکبر یاسمی، علی محمد حیدریان، حسین شیخ، ابوالحسن صدیقی، محسن مقدم، هوشنگ پیمانی، محمود اولیاء از جمله هنرمندان هنر رسمی رضاشاه بودند.
– هنرمندان این دوره به پیروی از کمال الملک تحت تاثیر و پیرو هنر رافائل، تیسین، روبنس و رمبرانت هستند اما در عمل هنر آکادمیک سده 19 اروپا را دنبال می کردند.
نگارگری جدید
در این دوره تعدادی از هنرمندان و نقاشان نسل گذشته نسبت به جریان رایج نقاشی آکادمیک به رقابت پرداختند و همزمان از آن بهره میبردند. آنها با کمک از اسلوب طبیعت پردازی و پرداختن به موضوعات روزمره قصد در تحول سنت مینیاتور ایرانی داشتند.
– در اصفهان هنرستانی جهت احیای هنرها و صنایع سنتی تاسیس شد، جنبش نگارگری جدید با هادی تجویدی شروع شد. او افرادی چون علی کریمی، محمد علی زاویه و ابوطالب مقیمی را در هنرستان صنایع قدیمه آموزش داد.
– هنرستان اصفهان به سرپرستی عیسی بهادری اداره میشد و نگارگران ماهری مانند جواد رستم شیرازی، محمود فرشچیان و هوشنگ جزی زاده زیر نظر او پرورش یافتند. همچنین هنرستان هنرهای زیبا تهران نیز با سرپرستی حسین طاهرزاده به فعالیت پرداخت.
نگارگری جدید اگرچه از اسلوب هنر گذشتگان خود بهره برده اما هنرمندان متعلق به جریان نگارگری جدید تلاش میکردند که نوع کار و آثارشان را با سلیقه زمان وفق دهند و به تدریج ویژگی های جدید به آن راه یافت.
توجه به چهره های زیبا و متنوع تر، بهره گیری از پرسپکتیو، تنوع قلمگیری، دقت بیشتر در طراحی و فن قلمپرداز از نمونه ویژگی های نگارگری جدید است.
نقاشی قهوه خانه
نقاشی قهوه خانه ای که متاثر از فضایی خاص بوده، ابتکار نقاشانی است که روایات ملی، حماسی و نقل های مذهبی را بر اساس زندگی امامان معصوم، خصوصاً وقایع کربلا و کیفر دادن اشقیا و کسانی که به ائمه ظلم نموده اند را به صورت عناصر نمادین تصویر می کردند که هر کدام از آن ها معانی خاصی را در ذهن و خیال بیننده پدید می آورد.
نقاشی قهوه خانه ای نوعی نقاشی روایی رنگ روغنی با مضمون های رزمی، مذهبی و بزمی است که در دوران جنبش مشروطیت بر اساس سنت های هنر مردمی و دینی و با اثرپذیری از نقاشی طبیعت گرایانه مرسوم آن زمان به دست هنرمندانی مکتب ندیده پدیدار شد خاستگاه و زمینه ساز این هنر نقاشی سنت کهن قصه خوانی و مرثیه سرائی و تعزیه خوانی در ایران بوده است و پیشینه اش به قرن ها پیش از پدید آمدن قهوه خانه میرسد.
نقاشی قهوه خانه ای بازتابی اصیل و صادق از هنر هنرمندانی، عاشق تنها و دلسوخته است هنرمندانی مظلوم و محروم از تبار مردم ساده دل و آیینه صفت کوچه و بازار آنانی که از پس قرن ها سکوت زیر سقف تاریک قهوه خانه ها در خلوت عارفانه تکیه ها و حسینیه ها در سر هر کوی و برزنی چشم در چشم مردم دوختند و در محفل پر انس و الفت آنان بغض معصومانه شان را یکباره شکستند.
نقاشی نوگرا
پس از 70 سال از شروع جنبش مدرنیسم هنری در غرب در سال 1320 به ایران رسید و با توجه و علاقه ی فراوان هنرمندان مواجه شد. برخی از هنرمندان با الگو و تاثیر پذیری از آثار رئالیست روسی و امپرسینویست فرانسوی و تقلید از آثار هنرمندانی چون سزان و ون گوک به خلق اثر پرداختند.
از هنرمندان برجسته این دوران میتوان از این اسامی نام برد: جلیل ضیاء پور، حسین کاظمی، احمد اسفندیاری، محمود جوادی پور، مارکو گریگوریان، ناصر اویسی، سهراب سپهری، بهمن محصص، هانیبال الخاص، ابوالقاسم سعیدی، پرویز تناولی، محسن وزیری مقدم، منصوره حسینی، پرویز کلانتری، محمد احصایی، غلامحسین نامی، حسین زنده رودی، فرامرز پیلارام، صادق تبریزی، پروانه اعتمادی، منوچهر صفرزاده.
آفتاب، اثر ابوالقاسم سعیدی
مکتب سقاخانه در این دوره شکل گرفت و حسین زنده رودی از پیشگامان این سبک بود. هنرمندان مکتب سقاخانه ای که به هنرمندان سنتگرای نو نیز یاد میشوند مکتبی را ایجاد کردند که علاوه بر توجه به هنر و خصلت هنر ایرانی به وجه امروزی بودن آن توجه کردند.
نوشته شده توسط شرکت دیجیتال مارکتینگ فیبی لند .
دیدگاهتان را بنویسید