5 مورد راجب به نگارگری در مکتب اصفهان
آغاز نگارگری در مکتب اصفهان منتسب به اواخر سال 997 ه.ق است ولی این نوع نگرش حداقل از 10 سال قبل آغاز شده بود. به طور كلی در اكثر دوره حكومت شاه عباس هنر بسیار مورد حمایت بوده، معماری منسوجات فرش ها و سفالگری این دوره ستایشگران پرو پا قرصی داشت با این وجود با توسل به نقدی منصفانه تقریباً در تمام هنر های این دوره می توان انحطاطی در سرزندگی و خلاقیت یافت كه به طرق گوناگون نمودار می شود. در هنر نگارگری و نقاشی نتایج كما بیش متفاوت بود. البته این تا حدی بدین علت كه در این زمان نقاشی تا اندازه ای مستقل از حمایت دربار بود.
فهرست مطالب
مکتب اصفهان
با انتقال پایتخت صفویان از قزوین به اصفهان توسط شاه عباس اول صفوی در سال (۱۵۹۷ م. / ۱۰۰۶ ه.ق) این شهر به یکی از بزرگ ترین مراکز اقتصادی و فرهنگی آن دوران تبدیل، و فعالیت های گسترده ای برای ساختن و آراستن کاخ ها و بناهای عمومی در این شهر آغاز شد. تعداد زیادی از نقاشان، خوشنویسان، معماران و صنعتگران به خدمت شاه درآمده، مشغول به کار شدند.
به مقتضای فعالیت های پیشه وری و تجاری، قشری جدید از بازرگانان ثروتمند در این شهر به وجود آمد که با خواست ها و سلیقه های تازه خود به جرگه هنرپروران پیوستند. از سوی دیگری بنا به ضرورت آرایش بناهای عمومی و خصوصی در پی استقرار ارمنیان در جلفای نو و بر قراری روابط بیشتر با اروپاییان، تولید هنری رونقی بی سابقه یافت و از انحصار دربار بیرون آمد. که نتيجه آن این بود که هنر نقاشی که تا آن زمان در خدمت مصور کردن کتب نقاشی و دربار پادشاهان بود تا اندازه ای از حمایت دربار مستقل شد.
از این رو، هنر نقاشی مردمی تر شد و ویژگی اشرافی خود را بیش از گذشته از دست داد یکی از نقاشانی که بدین سبک کار می کرد، رضا عباسی بود که در عین و فاداری به سنت واقعگرایانه بهزاد به بازنمایی آدم ها و رویدادهای واقعی می پرداخت. شیوه ای که محمدی پیش از این ، در بازنمایی واقعگرایانه موضوع های روزمره پیش نهاده بود اکنون اساس کار استادانی چون صادق بیک و رضا عباسی قرار گرفت.
استادان مکتب اصفهان بیشتر به نقاشی صحنه هایی از زندگی روزمره، جوانان سرمست و درویشان می پرداختند که نمونه های برجسته آن را می توان در طراحی های سیاه قلم رضا عباسی مشاهده کرد از این سبک محمد قاسم، افضل الحسيني، محمد يوسف، معين مصور، شفیع عباسی و بسیاری از نگارگران پیروی کردند بدین ترتیب، نظام زیبایی شناسی نگارگری ایرانی که از ابتدای مکتب اصفهان توسط بهزاد و سلطان محمد پایه گذاری شده و به کمال رسیده بود، توسط رضا عباسی دگرگون شد و بر مبنای جدیدی شکل گرفت.
رضا عباسی و نگارگری در مکتب اصفهان
در دوران توسعه اقتصادی و احیای هنری دوره شاه عباس اول آقا رضا ، فرزند علی اصغر کاشانی یکی از هنرمندان دربار شاه اسماعیل دوم در مقام یکی از برجسته ترین هنرمندان این عصر درخشید. وی حدود سال (۱۵۶۷ م. / ۹۷۳ه.ق) به دنیا آمد و حدود (۱۵۹۰ م. / ۹۹۶ ه.ق) به کارگاه هنری شاه عباس پیوست.
او از بنیانگذاران نگارگری در مکتب اصفهان بود که با نوآوری در طراحی و انتخاب موضوع های جدید باعث تحول در نگارگری ایرانی شد. او را طراح بالفطره با اصالتی ممتاز و با قدرت واقعگرایی جدیدی می یابیم که قلم استادانه اش از انواع مردمی عادی که او در زندگی روزانه اش می دید، بر می گرفته و با خطوط مختصر تند ثبت می کرده است.
او به مشاهده و ثبت واقعیت به صورت تک نگاره می پرداخت سبک او بیشتر بر ارزش های بصری خط استوار بود. تصاویر زیادی از موضوع های متنوع زندگی افراد مرفه و طبقات عادی جامعه به صورت سیاه قلم و تک چهره از او باقی مانده است که به خوبی تمایل او را به بازنمایی جهان واقعی نشان می دهد. رضا عباسی سنت واقعگرایی کمال الدین بهزاد و محمدی را ادامه داد.
او در شبیه سازی جانوران دقتی زیاد نشان می داد با این حال هیچ گاه به شگردهای طبیعتگرایی چون برجسته نمایی ، پرسپکتیو و غیره متوسل نمی شد، اهمیت او در این است که ارزش های بیانی خط را کشف میکند. او نگارگر چیره دستی بود که حجم ها و شکن ها را در نهایت ظرافت به وسیلهٔ تغییر ضخامت خطوط ترسیم می کرد.
او نه تنها از روشی قابل توجه در ارائهٔ حرکت و شخصیت مدل هایش استفاده می کرد بلکه موضوعاتی را مطالعه می کرد که تا قبل مورد توجه قرار نگرفته بود. ویژگی این طرح ها زیبایی فراوان آنها و حالت استادانه طراحی و قلمگیری های خاصی است که با تغییر ضخامت خطوط توسط قلم نی به وجود آمده است؛ به گونه ای که از حداکثر نازکی به پهنی گراییده و گاهی تند، کند و انعطاف پذیر می شود که این ویژگی ها را به ویژه در چین و شکن های انتهای شال و دستار می توان مشاهده کرد.
در مجالس او آدم ها معدود، بزرگ تر از اندازه متعارف و غالباً بی ارتباط با محیط هستند. نظام رنگبندی و ساختار فضا نیز در کار او بسیار ساده شده اند. بدین سان رضا عباسی از آن قانونمندی های ظریف و پیچیده که در طول چند قرن تجربه حاصل شده بود در مکتب اصفهان استفاده می کرد.
حكمت متعاليه – نگارگری در مکتب اصفهان
بزرگترين محصول و تجّلی عينی مكتب اصفهان، حكمت متعاليه است كه به دستان توانای پر آوازه ترين حكيم مسلمان شيعه، ملاصدرای شيرازی محقق گرديد. طبيعت تأليفی حكمت متعاليه، به عنوان عالي ترين دستاورد مكتب اصفهان به خوبی مشهود و آشكار است.
ملاصدرا كه در حوزه مکتب اصفهان و تحت تربيت ميرداماد پرورش يافته بود با تأليفی بزرگ و نظام مند از شيوه های عقلگرايی همراه با مشاهدات عرفانی و با استناد به آيات قرآن و روايات معصومين(ع) و تأمل در آنها، توانست با دوامترين و برجسته ترين ميراث تفكر فلسفی اسلام را تأسيس نماید و كاملترين شرح و تفسير را از آموزه های اصلی مکتب اصفهان ارائه دهد.
چهره ها و شخصیت های نگارگری مکتب اصفهان
در آن دوران حوزه مکتب اصفهان از حيث تعداد و كثرت انديشمندانی كه در آن پرورش يافتند بر ساير حوزه های اسلامی و شيعه، برتری داشته است. در ميان شخصيت های برجسته و تأثيرگذار مكتب اصفهان، اسامی پر آوازه شيخ بهايی، ميرداماد و ميرفندرسكی درخشندگی خاصی دارد.
اين سه بزرگوار به حكمای سه گانه مكتب اصفهان مشهورند و در واقع، ديگر علما و دانشمندان بزرگ مكتب اصفهان مانند: ميرسيد احمد علوی، ملاصدرای شيرازی، ملارجبعلی تبريزی، آقاحسين خوانساری، ملامحمد تقی مجلسی، ملامحسن فيض، ملاعبدالرزاق لاهيجی، قاضی سعيد قمی و … را بايد از شاگردان و پيروان اين سه حكيم شيعه دانست.
از آنجا كه در اين مقاله، حتی فرصت پرداختن به آراء و احوال همين حكمای سه گانه مكتب اصفهان هم نيست، تنها به بررسی مختصری پيرامون شخصيت و ويژگيه برجسته ميرداماد كه به مؤسس مکتب اصفهان مشهور است، ميپردازيم.
یكی از معروف ترین هنرمندان بعد از حكومت شاه عباس اول محمد معین مصور است كه در زمان چهار پادشاه صفوی “صفی، عباس دوم، سلیمان و سلطان حسین” زندگی میكرد و از جمله، او از با استعداد ترین شاگران رضا عباسی به شمار می رود و جزو آخرین هنرمندان سنتی نگارگری در مکتب اصفهان می باشد و تا پایان عمر طولانی هنر خویش حدود 75 سال كه همزمان با نفوذ نقاشی اروپا در این دوره بود، علیرغم اینكه اكثر هنرمندان معاصرش همچون محمد زمان و علیقلی جبه دار كه شدیداً تحت تاثیر هنر اروپا بودند او به خاطر احترام خاصی كه به سنت استاد خویش داشت آثار خود را از نفوذ هنر اروپایی حفظ كرد.
محمد معین مصور در اوایل قــرن 11 ه.ق به دنیا آمد اولین اثر تاریخ دار او متعلق به سال 1043 ه.ق می باشد و آخرین آثار او در تاریخ 1119 ه.ق كار شده است. محمد معین مصور علاوه بر تعداد زیادی طرح و نقاشی تك ورقی تعداد كتب خطی مصور شده، نیز از او بر جا مانده است.
در بعضی از این كتاب ها بیش از ده مینیاتور كاركرده است. بعضی از كار های محمد معین مصور دارای ابعاد تاریخی است و گاهی موضوع كارش به یک اتفاق ساده روزمره اختصاص پیدا كرده است. مثلاً تصویر یک مرد و خروس در بغل را می كشد و بر روی آن برای یكی از سه فرزندش با علاقه می نوشت “با عجله برای فرزندم آقا زمان كشیدم پنجشنبه (1069 ه.ق)، به امید خوشبختی”. محمد معین مصور تصویری از استادش رضا عباسی، در سال 1404 ه.ق كار كرده است.
از دیگر هنرمندان اواخر مکتب اصفهان محمد شفیع عباسی و افضل الحسینی هستند. محمد شفیع عباسی پسر رضا عباسی است. او تحت نظر پدرش آموزش یافت و در طراحی به درجه والایی دست یافت، او علاوه بر اینكه در نگارگری مهارت داشت، طراح مهم پارچه هم بود. او همچنین در نقاشی گل ها كه نوع جدیدی از نقاشی بود كه در اواخر دوران صفویه از تاثیر نقاشی اروپا به وجود آمده بود مهارت كافی داشت (این شیوه كه مبتنی بر مطالعه گل ها و پرندگان بود بعد ها به وسیله نقاشان قاجار كاملاً گسترش یافت).
فضل الحسینی نیز از شاگردان رضا عباسی است. كارهای افضل الحسینی شباهت زیادی به آثار رضا عباسی دارد. تعدادی از نقاشی های شاهنامه عباس دوم كه در موزه “لینگراد” نگهداری می شود به امضاء این هنرمند است.
“محمد علی”، “محمد یوسف” و “محمد قاسم” سه تن از هنرمندان اواخر نگارگری در مکتب اصفهان هستند كه ظاهراً در دربار شاه عباس دوم و شاه سلیمان به موازات هم پیش رفته اند، هر سه از پیروان و شاگردان رضا عباسی هستند و شیوه استاد خود را توسعه داده اند. در طراحی های آنها خطوط به نرمی تمام طراحی شده است و زمینـه های منظره و صخره ها را با لطافت تمام تصویر كرده اند، موضوع كار آنها زن و مرد های ایستاده و یا نشسته، دراویش، حیوانات و پرندگان است. در طراحی های محمد قاسم و محمد یوسف علاوه بر رنگ مشكی از رنگ قرمز نیز استفاده شده است.
طراحی های محمد علی نیز از نظم و زیبایی خاصی برخوردار است و از مشخصات فنی طرح های این استاد استفاده از رنگ صورتی در آثارش می باشد و بیشتر طراح های او در ابعاد كوچک كار شده است.
محمد یوسف در حدود “1042 ه.ق” از دنیا رفته و محمد قاسم نیز تا سال “1078 ه.ق” در قید حیات بوده است. این سه هنرمند جز آخرین هنرمندان مکتب اصفهان به شمار می روند.
با هجوم فرهنگ بیگانگان، تاخت و تاز یغماگران، فقر و سوء حكومت، تشویق و ترویج نقاشی اروپایی بوسیله شاه عباس دوم و مرگ شاگردان باوفای رضا عباسی موجبات فنا و از بین رفتن سبک نگارگری پر شكوه صفویه فراهم شد و مهم ترین عامل این سقوط نفوذ هنر اروپا بود.
میرداماد، مؤسس مکتب اصفهان
مير محمد باقر داماد حسينی استرآبادی مشهور به ميرداماد، از نوادگان فقيه برجسته، محقق كركی و از خاندان شيعه ممتازی بود و ديری نپاييد كه در كلام، حكمت، فقه و حتی علوم طبيعی و غريبه مرجعيتی دست يافت.
ميرداماد كه همراه با شاگردش ملاصدرا از بزرگترين فيلسوفان اسلامی و حكما بشمار مي رود، بزرگترين نقش را در بنيان نهادن مکتب اصفهان ايفا نمود. او بيش از هركس ديگری در احيای فلسفه بوعلی و حكمت اشراقی در زمينه تشيع و نيز آماده ساختن موجبات اثر جاودانی حكمت متعاليه سهيم بود.
ميرداماد در قوام بخشيدن آنچه كه خود با فلسفه ايمان يا حكمت انبيا از آن ياد كرده در برابر فلسفه يونانی كه اتكا آن عمدتاً بر عقل است، جهد بليغ روا داشته است. اطلاق لقب افتخارآميز «معلم ثالث» بر او، نشان دهنده شهرت عظيم است كه او در جامعه و در كل تاريخ تفكر اسلامی بدست آورده است.
در تاريخ، تاكنون سه فيلسوف با عنوان «معلم» شناخته شده اند: ارسطو، فارابی و ميرداماد. معلم بعنوان اصطلاحی خاص در اينجا به شخصی اطلاق می شود كه در واقع تعيين كننده حدود علوم و روش های مختلف كسب علم و قرار دهنده آنها در سلسله مراتبی است كه پيوستگی دانش و شعب آن را حفظ كند.
پس از اطلاق لقب «معلم» بر ارسطو و فارابی به عنوان «معلم اول» و «معلم ثانی»، در فرهنگ و تفكر اسلامی و ايرانی، به فاصله شش يا هفت قرن پس از فارابی، حادثه بسيار مهمی كه مبيّن ظهور معلم سوم است، بوقوع پيوست و اين بدان سبب بود كه اين فرهنگ و تفكر طی دوران مکتب اصفهان، اهميت و اعتباری عظيم و اصالتی عميق حاصل كرده بود و منبع افكار معنوی شايان توجه گرديده بود. بر همين اساس است كه امروزه از تجديد حيات فرهنگ اسلامی در عصر صفوی و مکتب اصفهان، سخن گفته ميشود.
نوشته شده توسط شرکت دیجیتال مارکتینگ فیبی لند .
دیدگاهتان را بنویسید